- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت از این شراره خرمن عمر ستاره سوخت بود آسمان به جای ولی کهکشان نداشت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
سجاد! ای به گـوشِ ملائک، دعای تو شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو ای چشم آسمان و زمین مانده خیرهوار بر شور و جذبههای تو در سجدههای تو ای دیــدن قـتـال غــمانـگـیـز کــربــلا حُـزنِ هـمیـشه ساخـته از ماجـرای تو یـک روز بـود واقــعـۀ کــربـلا، بـلـی یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو ای وارثِ پیـمـبر و حـیدر که اَخـتران بـر آفـتـاب فـخــر کـنـنـد از ولای تـو محـراب را به وقت مناجـات تو، همه افـتـاده لـرزهها به تن از هـایهای تو ای یک نیای تو به نَسَب، مفخر عرب وی محور عجم به حَسَب یک نیای تو ای زینت تـمـامی پـرهـیـزیان به زهد وی زیــور تـمـام دعـاهـا، دعــای تـو در مـدح تو، تـرانـۀ تـوحـید سـر دهـد هرچـند نیست زمـزمـۀ من، سزای تو
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
امام مقـتـل و روضه، امام اشك و بكـا امام سجده و محراب امام ذكر و دعـا امـام وارث آلالـههـای بـیسـر عـشـق امــام شـبـنـم گـلـواژههـای ســرخ بـلا امـام واقــعــۀ حــرّه، ای پــنــاه هـمــه امام غـربت شيعه، امام خـوف و رجا امـام نـاقـۀ عـريـان، امــام شـامسـتـيـز كه كرد خـطـبۀ شامت يـزيد را رسـوا چـقدر آيـنۀ ريـسمان و دست علیست ميان اين غـل و زنجير دستهای شما فدای غـيرت چـشمان بسته از شرمت كه همسر تو ز سيلی فتاد چون زهـرا امام روضۀ سختِ «زحرمله چه خبر؟« امــــام گــريــۀ مــشــك دريــدۀ ســقــا امام پيـرو خـورشيد سرخ نـيـزهنـشين امـام بـوسـه به حـلـق مـقـطّـعالاعـضا تمام عمر ز آب و غذا و طفـل و جوان گريز روضه زدی ياد ظهـر عـاشورا هجوم اين همه گرگ و دريدن يوسف به تير و نيزه و خنجر، به تيغ و سنگ وعصا امـام نـالـۀ شـبهـای بـیچـراغ بـقـيـع كه بیصداست چو فـرياد زائران شما
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام زین العابدین علیهالسلام
ای دعا با نفست کرده به گردون پرواز سجده آورده به سجادهات از شوق نماز آفـتـاب دلـی و مــاه هــزار انـجــمـنـی تـو حـسـیـن دگـر فــاطــمـۀ زهــرایـی تـو فــروغ بـصـر فـاطـمـۀ زهــرایــی نطق تو قبضۀ شمشیر و وجودت سپر است دم تو از دم شمشیــر تو بـرندهتر است گرچه بـردند تو را بر در دروازۀ شام گر چه دادنـد تو را با همه پاکی دشنام دشمنان زخم به قلب تو هم آهنگ زدند گرگها بر جگر سوختهات سنگ زدند حـجـتالله کجـا طـعـنـۀ پـیـوسـتـه کجـا روح توحید کجا جسم به غل بسته کجا ای که داغ جگرت شعـله زده بر دلها سنگ بـاران شده از بـام همه منـزلها پسـر هنـد شـرر بـر جگـرت زد دیدی زخـمها بر روی زخم دگرت زد دیدی چرخ گردون به تو در جور و جفا عادت کرد همه جا سهم تو را درد و غم و محنت کرد ای جگرپارۀ زهرا که شدی پاره جگر عـاقبت زهـر جـفا بر جگرت کرد اثر شعـلـۀ آه تـو پنهـان به خـروش ما بود نـالـۀ یـا ابـتــای تـو بـه گـوش مـا بـود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
شب بود و روحم در سکوتی نوحهگر شد فـرمـانروای سـیـنـههای شـعـلهور شد گـفـتــیــد: مـن بــیــمــار بــودم آه امـا هر عضو من بر چشم شیطان حملهور شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین علیهالسلام
لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم سجادهام را گشودم، شاید که دلتنگیام را با یاد آن سجدههای طولانیات بگذرانم یک گوشه تنها نشستم، جام دعا روی دستم حالا که اینگونه مستم باید صحیفه بخوانم نیمهشب است و منم که در کوچههای مدینه در انتـظار تو با آن انـبان خـرما و نانم ایکاش میسوخت کوفه در شعلۀ خطبههایت در شعلۀ خطبههایت میسوزد اینک جهانم آن روز با تب چه کردی در آتش خیمهها؟ آه در دود خیمه چه دیدی؟ با من بگو تا بدانم وقتی چهل سال با اشک افطار کردی، چگونه آب گوارا بنـوشم؟ اصلا مگر میتوانم؟
: امتیاز
|
مناجات با امام و زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
ای کـشتی نجـات بـشر دسـتمان بگیر مائـیم غـرق موج خـطر دستمان بگیر شیعـه کم و محـب گـنهـکـارتان زیـاد درهم محب و شیعه بخر دستمان بگیر
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهر کوفه
کوفیان را که تو در کوفه تماشا کردی خطبهها خواندی و الحق که تو غوغا کردی همه گـفتن که حیدر به میان آمده است دشـمـنان پـدرت را همه رسـوا کـردی گفتی از حیله و نیرنگ همه کـوردلان و تو حق را به همان معرکه افشا کردی لـرزههـا بر بـدن غـاطـبـۀ شـهـر افـتاد کوفه را صحنهای از محشر کبری کردی با همان خطبه عجب جنگ نمایان کردی کـمر هرچه حـرامی تو ز قـد تا کردی جلوی چشم همه خـنده به رویت کردند تو به چشم اسرا اشک خود اخفا کردی کوفیان گریهکنان نـادم و شرمنده شدند مثل یک شیر عرب ولـوله برپا کردی کمرت خم شد از آن اوج مصیبت بانو یادی از مادر خود حضرت زهرا کردی کـوفـه یـادآور مـظـلـومـیت حـیـدر بود یـاد مظـلـومیت و غـربت مـولا کـردی من نگویم که چه بر قاری قرآن کردند ناله و لعن خودت را تو به اعدا کردی و دریغا که در این کوفه دگر سقا نیست که تو او را ز حـرم راهی دریا کردی آخر قـصه تو با غـصۀ خود فهـمـاندی صبر بر حادثه را بر همه معـنا کردی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
چگونه داغها را میگذارد پشت سر زینب کجا؟ کی؟ میگذارد چشم بر هم در سفر زینب فقـط با دیـدن عـباس دائم زنـده میگردد تمام خاطراتی را که دارد از پـدر زینب به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب اگر چه بر فراز نیزه «رد الشمس»را دیده ولی با خطبههایش میکند «شق القمر»زینب طنین خطبههایش در دل افلاک میپیچد و کاخ ظالمان را میکند زیر و زبر زینب دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست که بوده یکتـنه اندازۀ صدها نفر زینب خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام نبوده لحظهای از حال طفلان بیخبر زینب خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب شبیه کوه یا آتشـفـشانی ابری و خاموش گذشته از کنار خـیمههای شعلهور زینب اگر در علقمه، گودال، در دروازۀ ساعات گرفته دستها را مثل مادر بر کمر زینب سر خود را به محملها نکوبیدهست، میدانم چه دیده چشمهایش غیر زیبایی مگر زینب؟ رباب و اُمِّ کلثوم و رقیه، حضرت سجاد اگر چه داغهـا دیـدنـد اما بیـشـتـر زینب زمانی که حسین آرام میزد دست و پا در خون کبوتروار در گودال میزد بال و پر زینب شکـسته تیرها و نیـزهها را زد کـنار اما صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب صدای نـالۀ مـادر میآمـد از دل گـودال شبیه نالههایی که شنید از پشت در زینب
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
حال ما در غـم عـظمای تو دیدن دارد در غـمِ تشنگیات اشک چکـیدن دارد تو بخوان باز بخوان باز که از لبهایت صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد چقـدر بـوی غم و مـوی پریـشان آورد از سر نیـزه نـسـیـمی که وزیـدن دارد خـیزران بر لب تو میزند آتش بر دل مـیکـشـم آه کـه ایـن آه کـشـیـدن دارد گاه گاه از دل آشـفـتـۀ خـود میپـرسـم غنچهای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟ عـیـد قـربان شـده و نـوبت تو شـد امـا خنجـر این بار چرا قصد بریدن دارد؟ کـاروان تـو کـجـا و مـن خـسـتـه، امـا دل من هم به خـدا شـوق رسیـدن دارد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
اسیر رحـمت خود کردهای کرامت را به دستگـیـری خود وعده ده قیامت را ز دامن تو یقین دست صبر کوتاه است خیال وصل شما کـشـته اسـتـقـامت را پـیـمـبـران اولـوالـعـزم در نـزول بـلا به اقـتـدای شـمـا بـسـتـهانـد قـامـت را به غیر حضرت زهرا و تو کدامین زن به روی شانۀ خود میکـشد امامت را تو ظلـم را به مذلـت کـشـاندهای یعنی خودت گرفـتهای از شـام انتـقـامت را امـام کـرب و بلا؛ تـشـنۀ سلام تو بود همه بساط شما نور؛ عشق محضر توست تمام پردۀ عصمت نخی ز معجر توست حسین در همه عمرش به خویش میبالید که زیر گـنبد این آسمان برادر توست جهان حیات خودش را ز فاطمه دارد همان که فخر نموده از اینکه مادر توست به ذوالـفـقـارِ زبـانِ تو فـتـح شد کـوفه بگو که حـیـدر کـرار نام دیگر توست امام را سـر ذوق آوری به هر حـالت حسین بر سر نی رفته پای منبر توست امید بسـته دو عـالـم به دست بـستۀ تو تو در مـیـان بـلا قـد کـشـیدهای زینب هر آنچه میشنوم را تو دیدهای زینب تو تشـنهتر ز همه بودهای و دم نزدی تو در مسـیر سـواران دویـدهای زینب مشخص است ز عمر کم تو بعد حسین زمـان ذبـح بـرادر رسـیــدهای زیـنـب غلاف و کعب نی و تازیانه، بارش سنگ تو طعم یک به یکش را چشیدهای زینب هنوز سـر به فـلک میزند جراحـاتت تو لحظه لحظه پـیاپی شهـیدهای زینب برای یوسف گم گشته سیـنه میکـوبی بـرای آه نـمــانـده بـه سـیـنـهات نـایـی صدای بیکـسی تو نـمـیرسـد جـایـی نفـس بـکـش نـفـست را کسی نمیبرد نـدای ظلـم سـتـیـزت رسیده هر جایی ز صبح پیروهنی را به سینه چسباندی هـزار مـرتـبـه گـفـتـی چـرا نـمـیآیی تو رو به قبلهای و هیچ کس کنارت نیست عـزیـز کـردۀ حـیـدر چـقـدر تـنـهـایی کـسی نـمـانـده بیـایـد به زیـر تـابـوتت کـسی نمـانـده بگـرید، ربـاب، لـیـلایی چقدر بیکسی و انتهـای غـم اینجاست برای صحن بهارت رسید فصل خزان نداشت قلب جهان بعد از آن زمان ضربان کسی بـدون وضـو از قـبـیلۀ شـیـطان نشـست بعد اذان روی سیـنهای قـرآن دوید خـنجـر و عـالـم فـتاد از حـرکت بـریـده شد سـر اربـاب عـالـم امـکـان کسی بدون جـسارت نرفت از گـودال چه سفرهایست همه رزق میبرند از آن خــدا بـه داد دل دخــتــران شـاه رسـد عبای غارتیش را به دوش کرده سنان چه ظلـمها دم آخـر به شـاه میکـردند
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
مـنت گـذار بـر سـر زیـنب هـلال مـن از شـوکـت شـمـاست تـمـام جـلال من من پر فقط به صحن و سرای تو میزنم دشمن خـیال کرد که بشکـسته بال من
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
وقـتی که از مقـابـل چـشـم تـرم حسین رفتی شدهست مرگِ خودم باورم حسین تو دائـمـاً به فـکـر من و قـلـب پـاره ام من هم به فکر غارت انگشتـرم حسین
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
خورشید روی نیزه مسیحای من سلام بالای نـیـزه، غـرق تمـاشای من سلام تو روی نیـزه هستی و من داغـدار تو خاک است خاک، منزل و ماوای من سلام
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟ با آن قـد و بـالای سـپـیدار، چه کردند از چـاه بپـرسـید، هـمان چـاه مـقـدس! با مـاه، همان ماه شب تار چه کردند؟ اصـلاً بـگـذاریــد خــود آب بـگــویــد با چشم و دل و دست علمدار چه کردند؟ اصلا بگـذاریـد، که خـورشـید بگـوید خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند؟ نیـزار گـواه است که با خوبتـرینها این قـوم خـطا رفـتۀ تاتـار چه کردند؟ بیعتشکنان، نقـشه کـشـیدند و دوباره بـا ذرّیـۀ حـیــدر کــرار چـه کـردنـد؟ ای قـامتِ افـراشـتـه در سجدۀ بـسـیار لبهای عطش با تب بسیار چه کردند؟ نـیـلـوفـر پـژمـردۀ شـبهـای خـرابـه! با بغض تو ای ابر سبکبار چه کردند؟ در ماتـم شـمع و گل و پـروانه و بلبل ای اشک به یاد آر، به یاد آر چه کردند در طاقـت من نیست که دیگـر بنویسم بـا قـافـلـه و قـافـلـهسـالار چه کـردنـد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر
من ماندم و مرغ سحر و نوحهگریها اندوه پـرسـتـو، غـم بـیبـال و پـریها من خواهر خورشید به خون خفتۀ عشقم بـاید که بگـیرم خـبر از هـمسـفـریها
: امتیاز
|
زبانحال امام زین العابدین علیهالسلام در دفن شهدای کربلا
صبری کنید این کشتهها را میشناسم جـا مـانـدگـان نـیــنـوا را مـیشـنـاسـم گرچه شنـاسـایی کمی سخت است اما من دو یـتـیـم مـجـتـبـی را میشـنـاسم از عـمه جـانـم مـانـده اینجا یـادگـاری طـفـلان اویـند این دو تا را میشـناسم من تک تک این تکـه تکـه، جـسمهای از هم جـدا، از سر جـدا را میشناسم
: امتیاز
|
ذکر مصائب دفن بدن مطهر سیدالشهدا علیهالسلام و یارانش
کیست این خسرو مظلوم؟ که خونین بدن است وز دم نیزه و شمشیر، دو صد پاره تن است کیست این مظهر جانبازی و ایثار و وفا؟ که به آزادگی و عدل و شرف، ممتحن است او بُوَد چشم و چراغ دل زهـرای بتول روشنیبخش جهان، نور رخ «ذوالمنن» است گبر و ترسا و یهودش، چو مسلمان خواهد یار و محبوب ملل، شمع همه انجمن است گر چه دور از وطنش گشت ز جور عدوان وطنش در دل یاران، شه دور از وطن است او شهید است و نیازش نبُوَد گرچه به غسل آب غسلش همه از خون گلو و بدن است دفن کـرد جسم پـدر را خـلف صالح او آنکه یعقوبصفت، شهره «بیت الحزن» است با سرانگـشتِ مبارک بنوشتی بر خاک این همان قبر شهیدی است که عطشان دهن است این مکان قبله عشاق جهـان خواهد شد خوشدل! این تربتِ معشوقِ زمین و زمن است
: امتیاز
|
ذکر مصائب دفن بدن مطهر سیدالشهدا علیهالسلام و یارانش
دل بدین گونه که اندر غم و رنج و محن است کفن آور که دم رفتن جان از بدن است آب کـوثـر به گـمـانم که فـرو نـنـشـانـد این شراری که در آتشکده جان من است با که گویم؟ که لب تشنه حسین را کشتند بدنی کو؟ که بگویم ز چه بیپیرهن است استـخـوانی اگر از سـیـنـه او بـاقی بود آن هم از ضرب سم اسب، شکن در شکن است کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون تا نگـویند شه کـربو بلا بیکـفـن است تـیـره از دود دلـم نُـه فـلـک آیـد هر دم یاد آرم که به نـیـزه، سر شاه زمن است مگر از یاد رود داغ غمش «جودی» را ورنه گلزار جنانش همه بیت الحزن است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با برادر در کوفه
مـقـابـل تو نـشـسـتـم هـلال نـیـمـۀ مـن به حال من نظرى، نظـرة الرحیمۀ من ز بیقرارى خواهر، سه روز میگذرد از آن دو بوسه آخر سه روز میگذرد دلـم شـكـست تو را روى نـیـزهها دیدم سه روز میگـذرد كه تو را نبـوسـیـدم زمانه بر دل زینب چقـدر تنگ گرفت محل بوسه من را چگونه سنگ گرفت؟ همان دو آیه كه خواندى دل مرا خوش كرد ولى به روى دهان تو سنگ جا خوش كرد تـو از بـلـنـدى نـیـزه كجـا نـیـفـتـادى؟! بـه روى دامـن زیـنب چـرا نـیـفـتـادى
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با برادر در خروج از کربلا
ای یاس پـرپـرم به خـدا میسـپـارمت زیـبـا بــرادرم بـه خـدا مـیسـپـارمـت رأس تو هـمـسفـر شده با کـل کاروان ای شـاه بـیسـرم به خـدا میسـپارمت
: امتیاز
|